سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزگار تن‏ها را بفرساید ، و آرزوها را تازه نماید ، و مرگ را نزدیک آرد ، و امیدها را دور و دراز دارد . کسى که بدان دست یافت رنج دید ، و آن که از دستش داد سختى کشید . [نهج البلاغه]
دل نوشته ها
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اشک فرات

اشک فرات

قدم آهسته‌تر بگذار، زیرا زمینی که روی آن قدم می‌زنی مقدس‌تر از آن است که فکرش را می‌کنیم. کاش می‌دانستی که قدم در خاکی گذاشته‌ای که نخل‌هایش ایستاده می‌میرند و صلابت را به مردانش می‌آموزند.

شلمچه چه زیبا پذیرایمان شد. اوکه شریانش با شریان بریده‌ی عاشورا پیوند خورده است .فراتی از اشک برگونه‌هایمان جاری کردیم تا حلقوم عدالت تشنه نماند.

شلمچه، برایمان شلمچه بودی و بس. و مثل کتابی مقدس‌‌، تمام سکوت دلم را که پیچیده بودم میان غزلهای ناب گذشته، سپردم به دستت.

مبادا به چشمان نامحرمی واگذاری که هیچ از عدالت ندانند.

خدیجه . ق (اتوبوس بقیع)

اردوی 83

اخبار

1-   ثبت نام سیزدهمین کاروان بزرگ راهیان نور از ششم اسفند ماه شروع می‌شود. کمربندها بسته، دلها رسته، جزوه‌ها بسته، بسم ا...

2-   « تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی» عنوان نمایشگاهی است که در هفته‌ی دوم اسفند ماه به همت بسیج دانشجویی دانشکده‌های فنی در ساختمان شهید شفاهی برگزار می‌شود.

3-   انشاءا... در اردوی امسال هم از مصاحبت شهدای زنده‌ای از قبیل مهدیقلی رضایی( رزمنده‌ی واحد اطلاعات لشگر 31 عاشوار)، حاج آقا نظری( تخریبچی لشگر 31 عاشورا) و حاج حسین بهارلو( فرمانده گردان و رزمنده‌ی اطلاعات) استفاده خواهیم کرد.

4-   دانشجویان دانشگاه در شب شهادت حضرت امام سجاد ( پنجشنبه 4/11/84 بعد از نماز مغرب و عشاء) از مسجد دانشگاه به سمت مسجد سالار شهیدان حرکت کرد. با برپایی دسته‌ی عزاداری یاد آن امام  بزرگوار را گرامی داشتند.

حرف اول

اول سلام

نمی‌دونم داستان تابلوی« شکار آهو توسط شیر» رو شنیدی یا نه.  همون تصویری که وقتی نگاش می‌کردی، جز علف‌زار چیز دیگه‌ای نمی‌دیدی ولی زیرش نوشته بود: شکار آهو توسط شیر.از نقاشش می‌پرسن پس آهو کجاست؟ می‌گه شیر خوردش. بعد می‌گن پس شیر کو؟

جواب میده: بعد از اینکه آهو رو خورد، رفت ... فقط نقاش بود که آهو و شیر رو می‌دید. سهم بقیه فقط دیدن بهت نقاش بود‌‌، و علفزار به ظاهر آرام، همین!

شنیدم که یه کاروانی، دم دمای نوروز راه می‌افته می‌ره یه جایی. اسم اردو روهم گذاشتن از دانشگاه تا دانشگاه! دانشگاه اول که همین جاست لابد دومی هم همون جاییه که می‌برن. اونایی که رفتن می‌گن دانشگاه واقعی اونجاست. البته یه حدس‌هایی می‌تونم بزنم. اما همه‌ی اونهایی که قبلاً رفتند، می‌گن که تا نری و نبینی نمی‌فهمی! هیچوقت نتونستم تصور کنم که این چه حقیقتیه که حتماً باید دید و شنیدن را یارای فهم آن نیست . و راستی آوینی چگونه پنداشت که تنها عاشورائیان را بدان بلا نیاز موده‌اند و گفت که صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است؟ این بار دیگر عزم کردم تا بروم و ببینم مردانی که می‌گویند یک سر و گردن از دگران بلند قامت‌تر بودند و بسان دیوارهای قلعه‌ای باقی را در پشت خود پناه دادند هم مانند حسین (ع) و یارانش گواه حقیقتی در دل تاریخند یا تنها افسانه‌ای!

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » زائر ( شنبه 85/1/19 :: ساعت 4:41 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زائرصفا
زائرصفا
اشک فرات

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 4078
» درباره من

دل نوشته ها

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
منومجنون

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب